باز عالم و آدم و پوسیده گان خزان و زمستان خندان و شتابان به استقبال بهار میروند
تا اندوه زمستان را به فراموشی سپارند و کابوس غم را در زیر خاک مدفون سازند
و آنگه سر مست و با وجد و نشاط و با رقص و پایکوبی با ترنم این سرود
طرب انگیز نو روز و جشن شکوفه ها را بر گذار می نمایند . . .
برچسب : نویسنده : sayelabkhandeto بازدید : 11
به جز قصه این عشق چی گفتم چی شنفتم
همش درد دلم بود اگه قصه می گفتم
آخ اگه قصه می گفتم
چه حرفها که نگفته هنوز روی لبامه
چه شعر ها که نخونده آخ هنوز توی صدامه
آخ هنوز توی دلامه
تو قلبم تورو دارم اگه خونه به دوشم
من این عالم عشقو به عالم نفروشم
برچسب : نویسنده : sayelabkhandeto بازدید : 26
برچسب : نویسنده : sayelabkhandeto بازدید : 13
برچسب : نویسنده : sayelabkhandeto بازدید : 25
وزیدن گرفتهست باد خزان
به گوش آید از دور داد خزان
گل و سبزه و برگهاي قشنگ
مباشید غافل ز یاد خزان
نخواهد ز بین شما هیچ یک
برد جان بدر از جهاد خزان
به سویی فتد هر یک از جمعتان
ز توفان تند ز یاد خزان
کنونی که هستید بر شاخهها
به دور از گزند و عناد خزان
از این بزم جانبخش سودی برید
که محوش کند انجماد خزان
آخر سال...برچسب : نویسنده : sayelabkhandeto بازدید : 50
دلتنگم و دیدار تو درمان من است بی رنگ رخت زمانه زندان من است بر هیچ دلی مباد و بر هیچ تنی آنچه کز غم هجران تو بر جان من است آخر سال...
برچسب : نویسنده : sayelabkhandeto بازدید : 28
برچسب : نویسنده : sayelabkhandeto بازدید : 46
برچسب : نویسنده : sayelabkhandeto بازدید : 47
تارهای بی کوک و کمان باد ولنگار
باران را گو بی آهنگ ببار
غبارآلوده از جهان تصویری واژگونه در آبگینه بی قرار
باران را گو بی مقصود ببار
لبخند بی صدای صد هزار حباب در فرار
باران را گو به ریشخند ببار
چون تارها کشیده و کمان کش باد آزمودهتر شود
و نجوای بی کوک به ملال انجامد
باران را رها کن و خاک را بگذار تا با همه گلویش سبز بخواند
باران را اکنون گو بازیگوشانه ببار
برچسب : نویسنده : sayelabkhandeto بازدید : 46
برچسب : نویسنده : sayelabkhandeto بازدید : 69